گروه ریاضی پلدشت

به سایت گروه ریاضی پلدشت خوش آمدیدلطفاپس از بازدید با ارائه نظریات خود ما را یاری فرمایید

گروه ریاضی پلدشت

به سایت گروه ریاضی پلدشت خوش آمدیدلطفاپس از بازدید با ارائه نظریات خود ما را یاری فرمایید

لطیفه ریاضی

    لطیفه ریاضی

روزی سه نفر یک مهندس مکانیک ، یک ریاضی دان و یک مهندس رایانه سوار بر خودرو به پیک نیک می رفتند که خودرویشان در جایی خراب شد و متوقف شدند. مهندس مکانیک گفت: «بهتر است بروم درب موتور را بزنم بالا و نگاهی به موتور بکنم شاید بتوانم کاری بکنم.»

ریاضی دان گفت: «حدود یک کیلومتر مانده به اینجا یک پمپ بنزین دیدم . بهتر است برگردیم به همان نقطه و دوباره این مسیر را بیابیم تا ببینیم علت خرابی ماشین چه بوده است!»

و مهندس رایانه گفت: «احتیاج به این کارها نیست. بهتر است همگی پیاده شویم و دوباره سوار شویم و درها را باز و بسته کنیم و ماشین را روشن کنیم و برویم!»


روزی دو نفر سوار بر بالن در آسمان پرواز می کردند که ناگهان ابری عظیم جلویشان سبز شد. به داخل ابر رفتند و مسیر خود را گم کردند. وقتی از ابر بیرون آمدند ، بالای قله کوهی بودند و از بالا مردی را دیدند که روی قله نشسته و در حال فکر کردن است. یکی از آنها به مرد گفت: «هی آقا ما الان کجا هستیم؟»

مرد جوابی نداد و دوباره ابر آمد و آنها را در خود فرو برد. مدتی گذشت و آنها از ابر بیرون آمدند و دوباره همان مرد را در حال تفکر دیدند. باز از او پرسیدند: «آقا ما الان کجا هستیم؟»

مرد سرش را بلند کرد و گفت: «شما در بالن هستید

یکی از دو بالن سوار به دیگری گفت«شرط می بندم این مرد ریاضی دان است!»

دیگری پرسید: چرا؟ و او گفت: « به سه دلیل: اولا خیلی فکر کرد تا جواب بدهد ، ثانیا ساده ترین جواب ممکن را داد ، ثالثا اصلا به کاربرد جوابی که داد فکر نکرد!»


نظرات 1 + ارسال نظر
میر علی محمودی شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:30 ب.ظ

سلام آقای ولیزاده امیدوارم به جا آورده باشید از مطالب وبلاگتان ممنونم یادی هم از ما بکنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد